نوشته ها و تصاویر ما

نوشته ها و تصاویر ما

در برگیرنده ی مطالب جالب و خواندنی و سرگرمی Hi Dear friend
نوشته ها و تصاویر ما

نوشته ها و تصاویر ما

در برگیرنده ی مطالب جالب و خواندنی و سرگرمی Hi Dear friend

راسته شو بگو


شنیدید که میگن : اونی که گریه می کنه ، یه درد داره،
اما اونی که میخنده هزار تا!
من میگم : اونی که میخنده هزار تا درد داره
ولی اونی که گریه میکنه
به هزار تا از دردهاش خندیده ,
اما جلوی یکیشون بدجوری کـــــــــــم آورده ...!!!

می ترسی نخون

«اریک» ده سال در شیفت شب آلکاتراز کار کرد. از نظر او بدترین قسمت کار، رفتن به اتاق اعدام با صندلی الکتریکی بود. یک شب او روی صندلی شوک نشست و عکس یادگاری گرفت تا به دوستانش نشان دهد. وقتی فیلم را ظاهر کرد در عکس تصویر صورتی را دید که از پشت صندلی خیره به او نگاه می‌کند. او هنوز هم نمی‌داند آن صورت چه بود. اریک می‌گوید گاهی اوقات واقعا احساس وحشت می‌کردم. نگهبان‌های دیگر داستان‌هایی درباره اتفاقات آن جا تعریف می‌کردند ولی من سعی می‌کردم توجهی به حرف آنها نکنم اما گاهی اوقات احساس ترس اجتناب‌ناپذیر بود.

«مری مک کلر» دوازده سال است که در این جزیره کار می‌کند. او از انزوای آن جا لذت می‌برد و می‌گوید «این‌جا یک محل فانتزی استاندارد برای من است.» با این حال او هم اتفاقات عجیبی را تجربه کرده است. وی می‌گوید«بارها برایم اتفاق افتاده که احساس می‌کردم کسی مرا نیشگون می‌گیرد. من توضیحی برای آنها ندارم به همین خاطر هیچ‌وقت در موردشان با کسی حرف نزدم.»

ماجرای ترسناک درمورد ارتباط با ارواح! +عکس 

«جان بنر» در دهه پنجاه، چهار سال از عمر خود را در این زندان گذراند این سارق بانک که هم اکنون در آریزونا زندگی می‌کند درباره زوزه‌های باد می‌گوید «شب‌ها وقتی با چشمان باز دراز می‌کشیدم به زوزه باد گوش می‌دادم. زوزه‌ای وحشت‌انگیز بود و انسان احساس می‌کرد ارواح هم با باد هم‌نفس شده‌اند. سعی می‌کردم عقلم را از دست ندهم هنوز هم هر وقت به آلکاتراز فکر می‌کنم به یاد بی‌رحمی‌هایش می‌افتم.» هر روز هزاران توریست از جاهای مختلف به آلکاتراز می‌آیند و از سلول‌های مختلف آن که هر یک نام زندانی خود را بر سر در خود دارند دیدن می‌کنند. وقتی خورشید غروب می‌کند دیگر کسی از آلکاتراز نمی‌رود بلکه همه از آن فرار می‌کنند. جانسون، نگهبان شب، نیز پس از گذراندن شبی در میان زوزه‌های ارواح کشته‌شدگان آلکاتراز، صبح روز بعد می‌گریزد تا چند ساعتی احساس امنیت نماید.

چهره‌ای در پنجره

من «ریا» هستم و اهل هندوستان می‌باشم ولی داستانی که تعریف می‌کنم در آمریکا و در خانه خاله‌ام اتفاق افتاد. خاله‌ام همیشه می‌گفت در خانه ارواح زندگی می‌کند ولی من هیچ‌وقت حرفش را باور نکردم تا این‌که آن اتفاق برایم افتاد. روزی که اولین بار به آن خانه رفتم احساس کردم همه چیز عجیب به نظر می‌رسد. حس می‌کردم یک نفر از پنجره به من نگاه می‌کند. هر بار آهسته به کنار پنجره می‌رفتم آن را می‌گشودم و دختر موطلایی‌ای را می‌دیدم که به سرعت فرار می‌کرد. این اتفاق چندین بار تکرار شد تا این‌که موضوع را به خاله‌ام گفتم. او گفت چهارده سال پیش این خانه متعلق به یک زن و شوهر جوان و دختر پنج ساله‌شان بود. پرسیدم آن دختر، مو طلایی بود؟ خاله مرا به اتاق زیر شیروانی برد و عکسی از آن خانواده را به من نشان داد. بله آن دختر موی طلایی داشت. مطمئن بودم که او همان دخترکی است که پشت پنجره می‌دیدم. شب بعد پنجره اتاقم باز بود. باز هم دختری را دیدم که به من خیره شده است ولی این بار بهتر می‌توانستم او را ببینم. چشمانش سیاه سیاه بود یعنی اصلا سفیدی نداشت.

شروع به جیغ کشیدن کردم و به در نگاه کردم وقتی دوباره برگشتم حدود یک سانتی‌متر با صورت دخترک فاصله داشتم. شروع به دویدن کردم و به اتاق خاله‌ام رفتم. ولی وقتی در را باز کردم دیدم خاله‌ام راحت خوابیده است و همان دختر کنارش مثل مرده‌ها افتاده بود. دقیقا یادم هست که ساعت پنج صبح بود. خاله‌ام را تکان دادم و دخترک را به او نشان دادم. دختر در برابر چشمان وحشت‌زده ما بیدار شد و به من نگاه کرد و گفت «تو مرده‌ای!» و به سرعت محو شد. از آن به بعد دیگر او را ندیدم ولی هنوز هم نفهمیدم چرا او به من گفت مرده‌ام.

سرطان زاست

طبق آخرین یافته یک موسسه پزشکی در آمریکا نوع سرطان جدید پوستی کشف شده است که عامل محرک و ایجاد کننده آن توسط اکسید نیترو سیلور ایجاد می شود.

 هنگامی که کارت های شارژ تلفن همراه، و یا کارتهای اینترنت و تلفن را خریداری میکنید، قسمتی را که باید با ناخن بخراشید محتوی این ماده بوده که سرطان زا اعلام شده است لذا توصیه شده است که خراشیدن این بخش از کارت ها را با پوست انگشتان یا ناخن انجام ندهید.

این قسمت از کارت‎ شارژ سرطان‎زاست +عکس

فال بدبختی ( طنز بسیار خواندنی و جالب )


 

فروردین : یا روز میمیرند یا شب.

اردیبهشت : نه تنها قادر به پرداخت اجاره خانه خود نمی شوند بلکه از صاحبخانه خود پول دستی هم می گیرند.

خرداد : کارت تلفن تغلبی نصیبشان میشود.

تیر : به دلیل سوراخ بودن جیبشان ۲۴۰ تومان از دست میدهند.

مرداد : دچار یک خود درگیری عجیب می شوند.

شهریور : کلید های خانه را گم می کنند.

مهر : به یک مسافرت خارجی می روند البته در خواب.

آبان : چک هایشان برگشت می خورد البته در بیداری.

آذر : لامپ تصویر تلویزیونشان می سوزد.

دی : در حالی که سوار اتوبوس هستند یکی از هم کلاسیهای خود را سوار بر ماکسیما می بینند.

بهمن : همه دنیا روز تولدش را فراموش می کنند.

اسفند : جوهر خودکارشان بر پیراهنشان پس میدهد تا بیش تر از همیشه تابلو شوند

 

انگلیسی آسونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

هی بگین انگلیسی آسونه…!

سه جادوگر به سه ساعت سواچ نگاه میکنند؛

کدام جادوگر به کدام ساعت نگاه میکند

حالا به انگلیسی ترجمه کن!!!!!

Three witches watch three Swatch watches

Which witch watch which Swatch watch

روایت داریم ۳نفر بعد از خوندن این دیوونه شدن

همیشه

. همیشه به مردم بیش از انتظاراتشان ببخشید و اینکار را با روی خوش انجام دهید.

بیوگرافی Nina dobrev

بیوگرافی Nina dobrev


خودتون می تونید دنبال عکسش بگردید و اگه پیدا کردین  به ما هم بدین بزاریم

ادامه مطلب ...

بخند

دیگه اوضاع طوری شده که وقتی بهت عیدی میدن

یه جوری نگات میکنن که انگار منتظرن بقیه پولشونو پس بدی!

.

.

.

جدی ترین چهره رو اونایی دارن که تو صف دسشویی عمومی وایسادن !